نویسنده: |
پل استراتن |
مترجم: |
مهسا ملک مرزبان |
شماره چاپ: | چاپ |
تعداد صفحات: | 93 صفحه |
انتشارات: | انتشارات نشر مرکز |
البته داستان بورخس حقهای ادبی است که براساس یک شوخی نسبتآ بیمزه نوشته شده. با این همه به قول خود او، شوخی هم اعتبار خودش را دارد و معنی پیدا میکند. بورخس خوب میداند که دستکم بخشی از این شوخی به خود او برمیگردد. نویسندهای که از ادبیات گذشته الهام بگیرد به طریقی گناه سرقت ادبی به گردنش میافتد. اما مگر نه اینکه ادبیات کلا نوعی سرقت ادبی است؟ در این دوره متأخر از تکامل ادبیات، آیا اصالت به واقع امکانپذیر است؟ آیا همه چیز پیش از این امتحان نشده؟ چه چیز دیگری برای گفتن مانده؟ چه سبکهای جدیدی برای عرضه مانده؟ بورخس توأمان با طرح این پرسشها اشاره میکند که دانش ما درباره نویسندهٔ یک اثر، اطلاعاتمان از اینکه او کیست و چه کارهایی کرده، به شکلی نامحسوس در برداشت ما از اثر او تأثیر میگذارد. آیا میتوان تصور کرد که شعر سرکش زودرس فردی مثل «رَمبوی خانهبهدوشْ» سروده یک کارمند بازنشستهٔ بانک باشد که در خیالاتش سیر میکند؟ آیا میشود بورخس نیمهبینا آثار همینگوی را نوشته باشد؟ یا آثار رنوار را بچهای مبتلا به اوتیسم پدید آورده؟ چنین القائاتی موذیانه تمام اعتماد ما به درکمان از یک اثر هنری صرفآ براساس ارزشهای خود اثر را از بین میبرد. اینها صرفآ اشاراتی گذراست به آنچه شاید در نگاه اول یک شوخی ادبی لوس براساس نظری نامحتمل درباره دُن کیشوت جلوه کند.